بی خیال

بهترین کار اینه که لحظه ی آخر بزنی به بی خیالی. یعنی فقط لحظه ی آخر بی خیالی خوبه، و قبلش نه ولی بعدش چرا!! اگه پیش بینی ت این باشه که همه چیز خوب پیش میره یهو ممکنه اینطوری نشه و تو آمادگیش رو نداری! نه اینکه بعد ازینکه همه چیز اونجوری نشد که میخواستی بعدش بی خیال و راضی باشی، موقعی که داری میری یه کار مهم بکنی از موقعی که به location رسیدی دیگه فکرش رو نکن.

و هنوز آن روز نیامده.

روز خاص

من برای یک روز خاص برنامه ریزی دارم که از صبح بلند بشم و برم یه کارهایی رو انجام بدم. 

باید با مترو برم وسط شهر و ازونجا با مترو برم بازار تهران.

شبها هم نمیتونم بخوابم الان حدود دو هفته ست.

بعد صبح که میشه میخوابم و اون کار به ظاهر مهم میمونه برای فردا.

الان دوهفته ست و من زیاد وقت ندارم.

همه دارند زار میزنند که چرا نمیری؟

بابا و مامان و دوستهام و ...

حالا در کنار اینها من به قضا و قدر و کتاب و اجل و اذن و مشیت و البته اراده هم اعتقاد دارم.

شاید اگر فقط برم وسط شهر و نخوام برم بازار قضا و قدر مساله کنار هم جفت و جور بشه و الان که ساعت نزدیک سه و نیم هست، من شش از خونه راه بیفتم. شش البته زوده! شش و چهل و پنج خوبه!